top of page
مطربا امشب که ما از عقل دور افتادهایم
گر زنی تا صبح آهنگ جنون آمادهایم
آه سرد و نالهٔ دل نغمهٔ توحید ماست
برکنار از خویشتن وز سبحه و سجادهایم
در سر ما نیست سوای متاع کفر و دین
در ره عشق و محبت نقد هستی دادهایم
گر شنیدستی که ما رندیم و بی پا و سریم
راست باشد با تو هم گر ساده باشی سادهایم
در خُم دل بیقراری دیدهایم از جوش عشق
کاین زمان پرنشئهتر از صد سبوی بادهایم
نوربخش آزادی از بند جنون عشق نیست
چونکه از قید من و ما رستهایم آزادهایم
bottom of page