top of page

عشق است ز ما و من رمیدن

در سایهٔ دوست آرمیدن


خود را ز میانه برگرفتن

او را به میان جان کشیدن


اندیشهٔ خویش محو کردن

دفترچهٔ عقل را دریدن


دست از همه غیر حق بشستن

پای از در این و آن کشیدن


جز قصهٔ عاشقی نخواندن

جز جلوهٔ او به جان ندیدن


جز صحبتش آرزو نکردن

جز گفتهٔ دوست ناشنیدن


از بام کسی گذر نکردن

دائم به هوای او پریدن


دنبال کسی دگر نگشتن

پیوسته به‌سوی او دویدن


جان و دل نوربخش دادن

حق را به ازای آن خریدن

bottom of page