top of page

مرغ شکسته‌بال

من کیستم فسانهٔ از یاد مانده‌ای

در کوی عشق ذرهٔ از باد مانده‌ای


مستی به ره فتاده و از خویش بی‌خبر

مرشد جواب‌کرده ز ارشاد مانده‌ای


گم‌کرده راه رهروِ از پا فتاده‌ای

آواره‌ای ز محنت و بیداد مانده‌ای


مرغی شکسته‌بال که جا مانده در قفس

از باغ رانده‌ای و ز صیاد مانده‌ای


شوری نشسته بر لب شیرین دلبری

برقی به سنگ تیشهٔ فرهاد مانده‌ای


تسبیح و خرقه در گرو باده داده‌ای

مستی خمار و از همه اوراد مانده‌ای


شد نوربخش غرقهٔ بحر فنا که بود

‌آهی به سینه خفته و فریاد مانده‌ای

bottom of page