top of page

واسطهٔ سلسلهٔ فقری

خیز و بزن مطرب جان ساز دل

تا به نوا ساز کنم راز دل


پردهٔ پندار به هم برزنم

خیمه به سرمنزل دلبر زنم


سلسلهٔ عشق درآرم به نظم

رشتهٔ عشاق برآرم به نظم


جان همه را چون‌که یکی بیش نیست

نغمهٔ ما هم عدد‌اندیش نیست


زآنکه به هر دور به شکلی عیان

گشته و افروخته در قلب و جان


لیک ظهورش به مظاهر بود

گرچه یکی در همه ظاهر بود


مرشد ما حضرت مونس‌علی

قطب زمان بود و ولی علی


نام عزیزش شده عبدالحسین

رسم و ره بندگی‌اش زیب و زین


رادمنش، پاک‌روان، نیک‌خوی

مرشد صاحب‌نفس و راست‌گوی


مجتهد خیل مناجاتیان

معتمد جمع خراباتیان


مرشد او حضرت صادق‌علی

راستی‌اش شاهد و روشن‌دلی


شهرهٔ آفاق بنام اجاق

زانکه به مردانگی‌اش بود طاق


رسم بزرگیش چو آماده بود

با فقرا همدم و افتاده بود


مرشد او بود وفا شاه راد

دادگر و فاضل و نیکونهاد


طالب حق بود و طرف‌دار حق

عاشق حق بود و هوادار حق


بود علی نامش و پیوسته او

نیک‌روش بود و نکو خلق‌وخو


مرشد او بود منورعلی

آن‌که دلش یافت ز حق صیقلی


چون‌که برون از ستم و کید بود

عادل و وارسته ز هر قید بود


مرشد او حضرت رحمت‌علی

خلق بدو بسته‌ دل از کاملی


هرچه بزرگی‌ست در او جمع بود

جمله چو پروانه و او شمع بود


فقر از او قوّت و نیرو گرفت

با همهٔ اهل زمان خو گرفت


شیفتهٔ جذبهٔ او خاص و عام

شاه و گدا، زاهد و شیخ و امام


مرشد او مستعلی غرق حال

حاجی شروانی نیکو‌خصال


پیر جهان‌دیدهٔ روشن‌ضمیر

عارف و صاحب‌نظر و بی‌نظیر


زنده از او نام کهان و مهان

روشن از او روح و دل و جسم و جان


گرچه ز مردم دل او بود سرد

هرچه جفا دید وفا پیشه کرد


مرشد او عارف آگاه بود

حضرت مجذوب‌علی‌شاه بود


عالم اقوال شریعت همه

عامل افعال طریقت همه


کامل و بیرون ز کم و کاستی

عادل و پویای ره راستی


بود به جان شاهد اطوار دل

باخبر از جملهٔ اسرار دل


مرشد او بود حسین‌ علی

بینش او بود به عین علی


جامع معقول وَ منقول بود

بر همگان سرور و مقبول بود


مرشد او نورعلی‌شاه ما

مظهر آیات و جمال خدا


مست می لم‌یزلی جان او

جذبهٔ جان‌بخشش برهان او


جلوهٔ او غارت دل‌ها نمود

عشق رخش هوش و خردها ربود


مرشد او باقی بالله بود

حضرت معصوم‌‌علی‌شاه بود


بسته ز غیرت دهن از قیل و قال

جان شده مستغرق دریای حال


بود به حق والی و سلطان دل

روح دل و نور دل و جان دل


مرشد او بود رضای علی

داده دل و جان به قضای علی


اهل دکن، قطب زمان، مرد عشق

برده ز عشاق جهان نرد عشق


مرشد او کامل و با جود بود

شیخ نکوسیرت، محمود بود


مرشد او حضرت شه شمس دین

پاک‌نظر، پاک‌دل و پاک‌بین


مرشد او طایر قاف وصال

شیخ کمال‌الدین نیکو‌خصال


مرشد او میر زمان شمس دین

در همه آفاق نبودش قرین


مرشد او بر همگان اوستاد

شاه حبیب‌الدین آن پیر راد


مرشد او فخر همه کاملین

راهبر و میر زمان شمس دین


مرشد او بود به حق رهنمای

شاه خلیل‌لله پاکیزه‌رای


مرشد او خلق خدا را شفیق

شاه کمال‌الدین، پیر طریق


مرشد او مظهر عشق و ادب

شاه حبیب‌الدین دارد لقب


مرشد او سید بزم ولا

شاه‌ ولی سرور اهل صفا


نور بصر، نور دل و نور دین

سید ابرار و شه بی‌قرین


رونق عشاق فزون شد از او

پرچم تکفیر نگون شد از او


ماه مهان بوده و ماهانی است

گرم کرم بوده و کرمانی است


مرشد او یافعی پاک‌دین

والی سرمنزل حق‌الیقین


مرشد او عارف حق‌بین بدان

کامل و صالح رضی‌الدین بخوان


مرشد او عارف صاحب‌نظر

شیخ کمال‌الدین کوفی نگر


مرشد او پاک‌دل و نیک‌خو

شیخ ابوالفتح صعیدی‌ست او


مرشد او رسته ز ما و من است

عارف حق شیخ ابومدین است


مرشد او اندلسی در نژاد

شیخ ابومسعود نیکو‌نهاد


مرشد او کامل نیکوصفت

بوالبرکات آمد از هر جهت


مرشد او شیخ ابوالفضل بود

کامل و پرمایه و بافضل بود


مرشد او مرتبه‌اش عالی است

آن‌که به نام احمد غزّالی است


مرشد او بحری مواج بود

نام وی عبدالله نساج بود


مرشد او رهبر راه رشاد

شیخ ابوالقاسم نیکو‌نهاد


مرشدش از غیر خدا تائب است

عارف حق بوعلی کاتب است


مرشد او شیفتهٔ روی یار

شیخ علی نسبت او رودبار


مرشد او رسته ز هر مکر و کید

سید عشاق جناب جنید


مرشد او هم سقطی مشتهر

شیخ سری عارف صاحب‌نظر


مرشد او ناظر و منظور ماست

کرخی معروف که مشهور ما است


مرشد او طائی داود بود

آن‌که زیانش همگی سود بود


مرشد طائی به نهان و عیان

شیخ حبیب عجمی را بدان


کز دل و جان طالب مطلوب بود

اهل ولا را همه محبوب بود


مرشد او بصری نیکو‌سیر

حسن وی از نام حسن مشتهر


پیر حسن سر خدا بوالحسن

بر همهٔ راهروان مؤتمن


شیخ مشایخ سر ابرار بود

کان کرم معدن اسرار بود


بود علی سلسله‌جنبان عشق

عشق از او بود و وی از آن عشق


خرقهٔ او خرقهٔ احمد بود

نور علی نور محمد بود


خرقهٔ احمد به احد می‌رسد

وز احدش فیض و مدد می‌رسد


زلف بیفشاند احد تا به دوش

احمد از آن جاذبه شد خرقه‌پوش

bottom of page