top of page

بزن بر سیم آخر مطربا امشب ربابت را

مغنّی با هوالحق ابتدا کن فتح بابت را


نگردد مشکل دل حل ز ارباب پراکنده

به رب واحد یکتا حوالت کن حسابت را


رها کن دفتر آفاق و انفس را به هشیاران

رقم زن با جنون عشق اوراق کتابت را


نقوش آب و گل بگذار و برخوان لوحهٔ دل را

که بردارد به مهر حق ز چشم جان حجابت را


خدایا عاشقم بر تو به تسلیم و رضا راضی

خریدارم خطابت را پذیرایم عتابت را


تویی عین عیان من، هویدا و نهان من

به هر سویی کنم هر دم تماشای جنابت را


نه تنها نوربخش از تو بود جان و دلش روشن

جهانی هست از آن باشد که دارد فیض تابت را

bottom of page