top of page

هر دم که می‌زنند به هم خلق حال ما

پیدا شود مجال سخن ز انفعال ما


از گفت‌وگو کنند کسان کسب اعتبار

شد گفت‌وگو نشانهٔ نقص کمال ما


معنی نداشت نطق و بیان در مقام عشق

زان رو نکرد فایده‌ای قیل و قال ما


گفتند هر چه را و نوشتند عاقلان

باشد حدیث نفس پی اشتغال ما


در بزم عشق حرف به جایی نمی‌رسد

بگذار بگذرد به خموشی مجال ما


منکر نمی‌شویم خیالات خلق را

هرگز نمی‌رسند به گرد خیال ما


ای نوربخش تیغ زبان پاره می‌کند

در خاطر تو رابطهٔ اتصال ما


bottom of page