top of page
جهان و هرچه در آن است جز تو چیزی نیست
نهان هرچه عیان است جز تو چیزی نیست
تویی حیات همه کائنات در نظرم
یقین بود نه گمان است جز تو چیزی نیست
خیال ما و تو رؤیای کودکان باشد
چو خاطری گذران است جز تو چیزی نیست
همه خطوط و نقوش مظاهر هستی
ز نقطهٔ تو نشان است جز تو چیزی نیست
به چشم اهل دلی بحر بیکران امواج
نمود خلق جهان است جز تو چیزی نیست
تو را به دیدهٔ تو عارفان شناختهاند
که گفتهاند چنان است جز تو چیزی نیست
به نوربخشی تو روشنم که میبینم
اگر چه جسم و روان است جز تو چیزی نیست
bottom of page