top of page
مطرب دوباره نغمهٔ توحید ساز کرد
ما را به عشق از دو جهان بینیاز کرد
منت خدای را که دل بیقرار ما
از خود گذشت و راه به میخانه باز کرد
زاهد مگو که مذهب میخوارگان جداست
بر رفتگان میزده ساقی نماز کرد
بیگانه بود آن که بهعنوان آشنا
دام ریا به کوی صفا برد و باز کرد
اهل مجاز بود که از ما برید و رفت
انصاف داد و عزم دیار مجاز کرد
اهل نیاز بود که عاشق بهغیر دوست
بیالتفات گشت و عزیزانه ناز کرد
معذور بود در ره جانان که نوربخش
راهی دراز رفت و سخن را دراز کرد
bottom of page