top of page

دردمندان تو بی یاد دوا بنشینند

دل و دین داده ز کف بی من و ما بنشینند


عاشقان تو که از راه وفا می‌‌آیند

در قدمگاه تو از روی صفا بنشینند


در سراپردهٔ فیض تو گدایان درت

با دل خرم و حاجات روا بنشینند


مستمندان تو بر کون‌ و مکان ناز کنند

در حریم تو چو بی‌ برگ و نوا بنشینند


می‌پرستان تو چون دور خمت حلقه زنند

جام بگرفته و بی چون‌ و چرا بنشینند


مبتلایان تو جان را به جوی می‌نخرند

کی دگر در پی امید شفا بنشینند


در خدا‌ خانه محال است که مردان خدا

غافل ای مدعیان مثل شما بنشینند


نوربخشد به فلک خلوت رندان کانجا

همه با یاد خدا رو به خدا بنشینند

bottom of page