top of page
ماییم و درِ میکده تا یار چه خواهد
دلبستهٔ آنیم که دلدار چه خواهد
صد شکر کز آلایش کثرت برهیدیم
در عالم وحدت دل بیدار چه خواهد
ما را هوسی نیست که در میکده شادیم
در سینه دگر آه شرربار چه خواهد
دل خون شد و جان رفت ز کف در ره جانان
از ما دگر آن دلبر عیار چه خواهد
ما عقل رها کرده و سرگشته و مستیم
از میزدگان عاقل هشیار چه خواهد
هرکس بد ما گفت نرنجیم و ندانیم
آن بیخبر خام از این کار چه خواهد
گر نور ببخشند و نبخشند غمی نیست
ماییم و درِ میکده تا یار چه خواهد
bottom of page