top of page
من کیام بی سرو پا دلشدهای هیچکسم
فارغ از ما و شما گفتن اهل هوسم
زین دغل مردم بیمایه به ظاهر آرام
بگرفتهاست دلم عاشق هر خار و خسم
صد شرف دارد هر جانوری بر انسان
زین جهان همدمی جانوران است بسم
از حیل نسل بشر اشرف مخلوقات است
مردمی هست فقط در کتب دسترسم
همه سرگرم به احیای نفوس خویشاند
چه توان گفت که در خانهٔ خود در قفسم
نوربخش از سر افسوس به هر کو میگفت
نیست در شهر نگاری که به یادش برسم
bottom of page