top of page

ما درد عشق را به نگاهی دوا کنیم

در بوتهٔ صفا مس دل را طلا کنیم


دادیم هرچه بود نیازی به ناز دوست

تا ترک ادعا به حریم وفا کنیم


ما را که ره به کوی خرابات داده‌اند

خود را اسیر زاهد خودبین چرا کنیم


چندان‌که گوش دل شنود نغمهٔ الست

کی اعتنا به دعوی شیخ شما کنیم


تا شد جناب پیر مغان مقتدای ما

در راه و رسم عشق بدو اقتدا کنیم


عمری بر آستان محبت نشسته‌ای

بگذار خویش را و بیا تا صفا کنیم


کرّوبیان به میکده بردند نوربخش

گفتند خدمتی به رضای خدا کنیم

bottom of page