top of page
از ما چه دیدهای که بریدی ز ما بگو
بیهوده صحبتی که شنیدی ز ما بگو
ما را بتی برای خودت خواستی نشد
بیگانگی ز خویش که دیدی ز ما بگو
بودی مرید مرشد مخلوق ذهن خود
او را نیافتی که رمیدی ز ما بگو
زان آمدی که هستی خود بیشتر کنی
کالای نیستی نخریدی ز ما بگو
پنداشتی که ما و منت بیشتر شود
دیدی که نیست هیچ امیدی ز ما بگو
نفست بهانه کرد برو شیخ راه باش
بر مدعای او نرسیدی ز ما بگو
مرغ دلت چو در هوس آب و دانه بود
از بام نوربخش پریدی ز ما بگو
bottom of page