top of page

مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

عالمی را نگران ساخته‌ای یعنی چه


ساختی آینه‌ای تا رخ خود بینی باز

نرد عشقی که به خود باخته‌ای یعنی چه


نیست غیر از تو کسی تا که به او پردازی

خود به خود یکسره پرداخته‌ای یعنی چه


فارغ از اینکه جهانی به تماشای تواند

غیر نادیده و نشناخته‌ای یعنی چه


به تو دارند نظر خلق و تو با عشوه و ناز

همه را از نظر انداخته‌ای یعنی چه


آتش عشق تو جان و دل دنیایی سوخت

دل و جان همه بگداخته‌ای یعنی چه


نیست را لطف و صفای تو حیاتی بخشید

تیغ خون‌ریز به قهر آخته‌ای یعنی چی


نوربخش از سر رندی ز تو می‌پرسد باز

عَلمی را که برافراخته‌ای یعنی چه

bottom of page