top of page
بیا تا نقش هستی را بشوییم
ز ما و من دگر حرفی نگوییم
بیا چون ما تو هم اندیشهکش شو
دو دنیا را فرامش کن خمش شو
بیا از ننگ دانایی حذر کن
علوم خویش را از سر بدر کن
بیا از گفتنیها دور گردیم
به چشم از دیدنیها کور گردیم
بیا با هرکسی بیگانه باشیم
به چشم عاقلان دیوانه باشیم
بیا از خود تهی سازیم خود را
ز ننگ من بپردازیم خود را
بیا تا نامرادی را بخواهیم
هوای خویش را از دل بکاهیم
بیا در بحر وحدت غرق گردیم
رها از فکر جمع و فرق گردیم
که این دنیا نمیارزد پشیزی
به غیر از کهنه و نو نیست چیزی
bottom of page