فارسی
English
Español
More
ای کعبه به خود مناز ما را
دلدار عیان بود به هر کو
لب بر لب یار تا نهادیم
رستیم ز قید زلف و گیسو
ساکن چو شدیم با محرک
حاجت نبود دگر تکاپو
ما را سر گفتوگو نباشد
یار است به ما ز ما سخنگو
تا گرد خودی ز خود تکاندیم
دیدیم که غیر از او نماندیم