top of page

این همه نقش عجب در همهٔ عالم از اوست

وین خیالی که مجسم بود و خرّم از اوست


چشم از او نور از او قدرت بینایی از او

نظر و منظر از او بینش بیش و کم از اوست


رأی از او قوه از او فعل از او راه از او

رفتن و آمدن هر قدم و مقدم از اوست


جود و موجود از او علت و معلول از او

عشرت و ماتم از او زخم از او مرهم از اوست


قفس و بند از او دانه از او دام از او

مرغ از او باغ از او نغمهٔ زیر و بم از اوست


من از او خانه از او همّت از او خدمت از او

نقد از او دست از او گرمی دود و دم از اوست


آفرینش همه از همت عشق است به پا

ذره با ذره و اجزای جهان مدغم از اوست


نوربخش این دم گرمی که تو داری از کیست؟

با تو می‌گویم اگر گوش کنی این‌هم از اوست

bottom of page