top of page

می حرام است آن‌که را در بزم جان مخمور نیست

گفتهٔ پیر مغان است این سخن دستور نیست


هرکه شد همراه ما با پای تسلیم و رضا

خرده‌گیری گر کند بر کار ما معذور نیست


با که گویم ذوق رفتن نیست کس را در طریق

ورنه راه عشق آسان است و مقصد دور نیست


زیرکی بگذار و هشیاری بنه مشتاق باش

بر محبان رازهای دلبران مستور نیست


ای بسا نزدیک کو از ما بسی دور است دور

ای بسا دوری که نزدیک‌ است و خود مهجور نیست


در شب تاریک کثرت رهنما جز عشق کو؟

با چراغ عشق ظلمت در شب دیجور نیست


نوربخش اسرار رندی را مگو با زاهدان

در جبین کشتی این ناخدایان نور نیست

bottom of page