top of page
جهان و هرچه در او هست اعتبار ندارد
کسی که یار خدا شد به غیر کار ندارد
حدیث عشق که زاهد شنید و خواند فسانه
به کوه گفتم و دیدم به دل قرار ندارد
صفا و صدق نداند دلی که عشق نورزد
وفا و مهر چه داند کسی که یار ندارد
به عهد مردم دنیا چه اعتماد نمایی
که پایبند هوس عهد پایدار ندارد
خرد به ملک جهانم نوید داد و نداند
دل رمیده امیدی به روزگار ندارد
بگو به زاهد خودخواه بیخبر به چه نازی
که رسم کبر و ریا هیچ افتخار ندارد
فتاده در ره تقدیر نوربخش به دامی
که دست و پای گریز و سر فرار ندارد
bottom of page