top of page

حسن تو را بجز تو خریدار کس نبود

بودی تو مشتری و به بازار کس نبود


آیینه ساختی که ببینی جمال خویش

دیدی که جز تو طالب دیدار کس نبود


کردی پدید قافلهٔ خلق از عدم

تنها تو بودی اندک و بسیار کس نبود


پیدا شد از وجود تو شور قیامتی

دیدیم بود این‌همه پندار کس نبود


ذرات ممکنات به خواب عدم روان

در کائنات غیر تو بیدار کس نبود


پیدا شد این حقیقت در چشم جان مرا

خود از ازل سوای تو دیّار کس نبود


پیوست تا ازل به ابد نوربخش دید

غیر از تو در وجود پدیدار کس نبود

bottom of page