top of page
من کیستم که پیش تو اظهار من کنم
وز ادعای عشق تو با کس سخن کنم
آن نقطهام که هیچ شمارند در حساب
سیر و سلوک چیست که خود ممتحن کنم
زان کمترم که فاش کنم این که نیستم
با من مگو رعایت سرّ و علن کنم
جز یک وجود نیست ازل تا ابد عیان
افسانهایست گر سخن از جان و تن کنم
بیپرده دیدهام که بت و بتپرست اوست
دیگر چرا حکایتی از بتشکن کنم
ای شیخ کفر و دین نشناسم خموش باش
باشد که فاش راز تو در انجمن کنم
از نوربخش بیخبرم سالهای سال
در خاطرم نمانده دگر ما و من کنم
bottom of page