top of page
ما از ازل بجز تو نگاری نداشتیم
غیر از تو با کسی سر و کاری نداشتیم
با این و آن تو را سر و سری همیشه بود
ما با کسی بجز تو قراری نداشتیم
ما در کمند زلف تو آسوده بودهایم
هرگز خیال و پای فراری نداشتیم
در دست توست جنبش مجموع کائنات
ما بی تو جنبشی و مداری نداشتیم
بودی تو عاشق خود و بودی دگر نبود
ما بیدلان که یار و دیاری نداشتیم
هستی تو روزِ روشنِ پنهان ز دیدهها
ما بی رخ تو جز شب تاری نداشتیم
در کوی نغمهساز فلک نوربخش جان
هر دم به غیر نالهٔ زاری نداشتیم
bottom of page