top of page

ما مست سرافرازیم، ما عاشق جانبازیم

هرکس به کسی نازد، ما هم به خدا نازیم


دلدار اگر خواهد روح و دل و جان بخشیم

گر باز دهد رخصت در پاش سر اندازیم


سرمایهٔ درویشی بی‌خویشی و خرسندی‌ست

بر هرچه خدا خواهد دل‌بسته و دمسازیم


جز مهر و وفا ما را در سینه نمی‌گنجد

در کارگه هستی ما محرم این رازیم


تا درد و بلای او درمان دل ما شد

جز با غم عشق او با غیر نپردازیم


کردیم نیاز دوست ما صید دو عالم را

مردار نمی‌خواهیم ما طایر شهبازیم


حق نور همی‌بخشد هر دم به روان ما

ما نیز به سوی او سودازده می‌تازیم

bottom of page