top of page

میخانه به میخانه

دی نکته همی آموخت پروانه به پروانه

کاین ما و تو افزاید افسانه به افسانه


جز شمع نباید جست جز شمع نباید دید

در عشق من و ما شد بیگانه به بیگانه


با دیدهٔ دل بنگر در سینه بود پنهان

گنجی که همی جویی ویرانه به ویرانه


او جاذبه او مجذوب او طالب و او مطلوب

در حلقهٔ ما می‌گفت دیوانه به دیوانه


یک باده بود در جام دیدم به هزاران نام

هرچند که گردیدم میخانه به میخانه


گر همسفر مایی مردانه ز ما بگذر

یکجا دل و دین را ده جانانه به جانانه


تا عشق مهندس شد در کعبهٔ دل ما را

بنمود به پا هر سو بتخانه به بتخانه


نوری که خدا بخشد بی چون و چرا بخشد

بیهوده چه می‌گردی کاشانه به کاشانه

bottom of page