top of page
دل در گرو مهر مهی گر نسپاری
بهتر که همه عمر به چیزی نشماری
مفتاح حیات ابدی در کف عشق است
مرداری اگر دلبر عیار نداری
در پای بتی تا که نریزی همه هستی
سودی نبری گنج بقا دست نیاری
هرگز نخوری میوهای از باغ سعادت
تا بذر محبت به دل خویش نکاری
بی عشق نداری خبر از علتِ خلقت
بی یار چه دانی به جهان بهر چه کاری
تا بندیِ دامی نشوی نیستی آزاد
در بند خود افسرده و دَمسرد و نزاری
نوری که ببخشند به کاشانهات ای جان
زان است که دلبسته و شیدای نگاری
bottom of page