top of page

بینا شود چو دیده به تو وا کند کسی

بی‌جا شود به کوی تو تا جا کند کسی


گر دیدنی‌ست روی تو با دیدگان توست

با چشم خود چگونه تماشا کند کسی


ای اصل آرزو تو و تو فارغ از همه

دیگر در این جهان چه تمنا کند کسی


در کار عشق تا که فروشنده مشتری‌ست

دیگر چه سود دارد، سودا کند کسی


ما پرده‌ایم روی تو را ورنه خود‌به‌خود

پنهان نبوده‌ای تو که پیدا کند کسی


در محضر تو محرم و نامحرمی که نیست

بگذار سّر عشق هویدا کند کسی


عمری‌ست نوربخش که رسوای او شدیم

تا علتی نماند که رسوا کند کسی

bottom of page