top of page

تا روی دل آن‌سو کنم

هر دم به کویش رو کنم

با درد عشقش خو کنم

چون مرغ حق کوکو کنم


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


من جام می، او باده‌ام

من نای، او نایی دم

ذاتش وجود و من عدم

من حادثم او از قدم


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


من عابدم، معبود او

من ساجدم، مسجود او

من قاصدم، مقصود او

من از نمودم، بود او


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


من خارم، او یک شاخه گل

من جزئم، او هستی کل

من ساغر، او ساقی مل

او ساز امکان، من دهل


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


من رهنمودی بی خبر

او شاه‌راه و راهبر

من طایری بی بال و پر

او آسمان بحر و بر


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


من ذره، او دنیای من

من قطره، او دریای من

من بنده، او مولای من

من لایم، او الای من


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


من طالب و مطلوب او

من راغب و مرغوب او

من عاشق و محبوب او

من مست و شهرآشوب او


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


صیدم من و صیاد او

من بنده‌ام آزاد او

ویران منم، آباد او

مجنون منم، فرهاد او


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


خمخانه او، پیمانه من

افسونگر او، افسانه من

هشیار او، دیوانه من

شمع است او، پروانه من


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


من بی‌دل، او دلدار من

سربازم، او سردار من

غمگین من، او غم‌خوار من

من بی‌کس و او یار من


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم


من تیره‌روزی بی‌نوا

او مهر تابان هدا

من ذره‌ای روشن‌نما

او نوربخش ماسوا


حق‌حق زنم هوهو کنم

تا ما و من را او کنم

bottom of page