top of page
دریایی پرخروش
بیقرار و بیآرام
یک سینه سخن بر دوش
و تو میگویی خاموش!
حرف میزنم
که فکر نکنم
و به خود نیندیشم
و تو میگویی خاموش!
اتمهای وجودم
در حال شکستن
که منفجر شوم و نابود
و تو میگویی خاموش!
درددلی میکنم
که تو خوشحال شوی
و من از شادی تو شاد
و تو میگویی خاموش!
کودکی خوشباور
مادر را به سؤال میپیچد و
مادر فارغ از لذت و نیاز طفل
جوابش میدهد
هیس!؟ خاموش!؟
bottom of page