فارسی
English
Español
More
تا از می او شدیم سرمست
رستیم ز فکر بیش و هم کم
نوشیم مدام درد دردش
ما را نبود بجز غمش غم
آن دم که به یاد دوست باشیم
دانیم بسی غنیمت آن دم
از جذبهٔ یار و شوق دیدار
دادیم به عشق هر دو عالم
جایی که ز ما و من نشان بود
دیدیم که عشق را زیان بود